عشق و ملامت
به کدامین گناه مرا ملامت میکنند شرح حال عشق مرا غرق در منت میکنن هنوز که ننوشیدم از جام لبش پیمانهای که این چنین مرا قضاوت میکنند پاک بود و پاک خواهد ماند تا که روزی دستم در دستش حلاوت بکند...
به کدامین گناه مرا ملامت میکنند
شرح حال عشق مرا غرق در منت میکنن
هنوز که ننوشیدم از جام لبش پیمانهای
که این چنین مرا قضاوت میکنند
پاک بود و پاک خواهد ماند
تا که روزی دستم در دستش حلاوت بکند
این روزگار پرخطر هم ساز جدایی میزند
نغمه ی غمگین بر تنم چو تازیانه میزند
لحظهای دیدار او را خواهم گفت
که این چنین چرخ گردون بین ماحُکم میکند
یار من نازک دل است
چو گلبرگی از جنس گل یاس
نتوان به او گفت
قصه ی دردُ رنج
پس بماند پنهان در سینهام
هر آنچه کشیدهام از دست روزگار
میکشم این بار غم تنها به دوش
تا که باشد خاطرش آسوده
از این همه جوش و خروش
شرح حال عشق مرا غرق در منت میکنن
هنوز که ننوشیدم از جام لبش پیمانهای
که این چنین مرا قضاوت میکنند
پاک بود و پاک خواهد ماند
تا که روزی دستم در دستش حلاوت بکند
این روزگار پرخطر هم ساز جدایی میزند
نغمه ی غمگین بر تنم چو تازیانه میزند
لحظهای دیدار او را خواهم گفت
که این چنین چرخ گردون بین ماحُکم میکند
یار من نازک دل است
چو گلبرگی از جنس گل یاس
نتوان به او گفت
قصه ی دردُ رنج
پس بماند پنهان در سینهام
هر آنچه کشیدهام از دست روزگار
میکشم این بار غم تنها به دوش
تا که باشد خاطرش آسوده
از این همه جوش و خروش