جام دل


جام دل

از دست تو می افتد، جام دل من ناگاه آن جام پُر از باده، پَر می کشد از احساس رگ های خیابان ها، پر می شود از خونُ کف پوش گذرگاهی، پر می شود از الماس می شویم و می شویم با اشک های خود جاروب کنم ترسان با...

از دست تو می افتد، جام دل من ناگاه
آن جام پُر از باده، پَر می کشد از احساس

رگ های خیابان ها، پر می شود از خونُ
کف پوش گذرگاهی، پر می شود از الماس

می شویم و می شویم با اشک های خود
جاروب کنم ترسان با حالتی از وسواس

شاید که بیایی تو، از رهگذر یادی
پای تو نکند... زخمی، قلب تو نشود... آماس





پنهان و پیدا