آوای نیستان
ای تو عصیانگر این قلعه ی خاکی صبور، که بترسی از آوای سوزنده ی هر نی لبکی کز ترسیده ترین نقطه ی بطلان نهانم جاری ست میخواهی اینبار در غیبت عشقی آزاد چشمهایت را با گریه بشویی یا شک؟ یا تو هم مانند هر...
ای تو عصیانگر این قلعه ی خاکی صبور،
که بترسی از آوای سوزنده ی هر نی لبکی
کز ترسیده ترین نقطه ی بطلان نهانم جاری ست
میخواهی اینبار در غیبت عشقی آزاد
چشمهایت را با گریه بشویی یا شک؟
یا تو هم مانند هر آلوده شب بی خوابی
رقصان فلسفه ات ملعبه ی بیداری ست؟
آیا مانده درین دامن پر شیب مدرنیته ی قرن،
نفسی تنگ که یکدم نظری
بر خونریزی افکار زخم آلود و گمشده ام اندازد؟
یا یکی نقشه راهی منقوش بر تن کوهساری که هنوز
غرق در خاطره ی قله ی خود پیش از پتک،
چشم بر راه یکی پتک دگر داشته و،
باز اما سر سجده به تقدیر فرو می آرد
که بترسی از آوای سوزنده ی هر نی لبکی
کز ترسیده ترین نقطه ی بطلان نهانم جاری ست
میخواهی اینبار در غیبت عشقی آزاد
چشمهایت را با گریه بشویی یا شک؟
یا تو هم مانند هر آلوده شب بی خوابی
رقصان فلسفه ات ملعبه ی بیداری ست؟
آیا مانده درین دامن پر شیب مدرنیته ی قرن،
نفسی تنگ که یکدم نظری
بر خونریزی افکار زخم آلود و گمشده ام اندازد؟
یا یکی نقشه راهی منقوش بر تن کوهساری که هنوز
غرق در خاطره ی قله ی خود پیش از پتک،
چشم بر راه یکی پتک دگر داشته و،
باز اما سر سجده به تقدیر فرو می آرد