شب سرخ


شب سرخ

یادِ ایام قدیم باغَم تَبانی می کند دردِپنهانِ مرا هردَم نشانی می کند دربَرَم نه مادر و بالاسَرَم نامادری بره ی جامانده را گرگ هَم شبانی می کند کودکِ صَد ساله می گریَد درونِ آیینه این فَلَک با قلب و...

یادِ ایام قدیم باغَم تَبانی می کند
دردِپنهانِ مرا هردَم نشانی می کند
دربَرَم نه مادر و بالاسَرَم نامادری
بره ی جامانده را گرگ هَم شبانی می کند
کودکِ صَد ساله می گریَد درونِ آیینه
این فَلَک با قلب و جانم دل گِرانی می کند
امشبم تا به سحر کنجِ حیاطم من هنوز
سیلیِ سردِ خزان رو ارغوانی میکند
برده اند عصیان گران آزادیِ آزاد را
شعله وار اندر وجودم بی زوالی میکند...‌..



فصلِ سخت