طبیبم تویی


طبیبم تویی

و بی تو درین شب ها چقدر پریشانم عجیب بوی تو را گرفته کل دیوانم چقدر خسته و تنها میان این شب ها غزل نمی کند آرامم،بتاب ماه تابانم تبی بر جان من حاکم،ز عشق تو چه شد حاصل دمی از یاد تو ای مه، نشد...

و بی تو درین شب ها چقدر پریشانم
عجیب بوی تو را گرفته کل دیوانم
چقدر خسته و تنها میان این شب ها
غزل نمی کند آرامم،بتاب ماه تابانم


تبی بر جان من حاکم،ز عشق تو چه شد حاصل
دمی از یاد تو ای مه، نشد این جان من غافل
طبیبم نسخه ای داده ، دوای من تو هستی تو
بیا امشب به بالینم، شفای من شود عاجل






خادم الرضا